کتاب «از سوراخ در»، نیاز نیست از سوراخ در یواشکی نگاه کنید
مهم نیست به چه اسمی بشناسیدش، داستانک، داستان کوتاهِ کوتاه، خرده داستان، داستان مینیمال، داستان برقآسا و نظایر آن. مهم است که چشمتان به شروعش که افتاد، تا پایان داستان شما را با خود بکِشد. گویی سُرسُره رنگیی است که با پیشنهاد سبکبالی، شما را با پایان غیرمنتظره، غافلگیر میکند. کتاب «از سوراخ در» یکی از همین مجموعه […]
داستانک «سیگار را با شعله شمع روشن کرد»
نذر داشت. شمعهای سفید را برداشت. به سمت امامزاده حرکت کرد. امامزاده بالای کوه بود. غروب، خورشید رابا خودش کمکم میبرد. پایش لغزید. پایین افتاد. خودش را نگهداشت. آسیب جدی دیده بود. نمیتوانست حرکتکند. فریاد زد. کمک خواست. زمستان بود. همه جا تاریک شده بود. امید به آمدن کسی نبود. سردش بود. دوباره،«آهای، آهای، کمک»سَر […]