Dr.Mahmoud Javid

داستانک «هم‌اتاق»

بدون پاسخ/5
داستانک با کلمات برشی از قصه‌ی غافلگیرانه‌ی زندگی را تعریف می‌کند. خیلی کوتاه.

داستانک با کلمات برشی از قصه‌ی غافلگیرانه‌ی زندگی را تعریف می‌کند. خیلی کوتاه. داستانک‌نویس به سنت تاریخی زیست بشر، ارزش واژه را می‌داند.

داستانک «ملول»

روزی آفتابی بود. از دیو و دد ملولی گرفته بود، پی آدم می‌گشت. چراغ‌قوه موبایلش را روشن کرد. به چشمِ رهگذران انداخت. کُهن‌مردانی چشمبستند به این مزاحمت. زنانی به لیچارِ ابله، چشم‌خنکی ساختند. زیادفرصت آدم‌جستی نیافت. ناگه، موتورسواری گوشی‌اش ربود. آواز آدم‌جُستی بگذاشت و به دنبال موتورسوار، دزد دزد هوار هوار کرد.

دهم اردیبهشت ۱۴۰۳تهران

.

داستانک «بچه‌گی»

از بچه‌گی عاشق سه چیز بودم شعر موسیقی سیگار*.

در این زنجیریان هستند مردانی که مُردار زنان را دوست می‌دارند**.

کمربند، کتاب شاملو را بست.

آه بگذار گم شوم در تو، كس نيابد ز من نشانه من***.

در خانه به بازی‌های کوچه قفل شد.

دست‌ها می‌سایم، تا دری بگشایم. به عبث می‌پایم، که به در کس آید****.

دست‌هایم را بستِ تخت کردند.

از بچه‌گی عاشق دو چیز بودم موسیقی سیگار.

گیتار بی‌تار شد. تار بی‌عار ماند. سنتور زخمه بر دست نواخت. فلوت زیر پا له شد.

از بچه‌گی فقط عاشق یک چیزبودم. سیگار.

هنوز سوختگی‌هایش پشت دستم است.

از بچه‌گی با صدای راز‌ و نیاز پدرم به خواب می‌رفتم.

نهم اردیبهشت ۱۴۰۳تهران

* نمایش‌نامه یک‌دقیقه و سیزده ثانیه نوشته‌ی محمد چرمشیر

**شعر کیفر از شاملو 

***شعر من به پایان دگر نیاندیشم از فروغ

**** شعر می‌تراود مهتاب از نیما

.

داستانک «هم‌اتاق»

از خواب پریدم. بدنم از عرقِ تنش سرشار بود. میان تمام چین‌های پوستم خراشِ ناخن‌های مشتاقش دویده بود. لب‌های خشکم را با بوسه‌های دلتنگی خیس کرده بود. نشستم. بلند داد زدم.

دلم برای بوسه‌هایت هیچ‌وقت تنگ نمی‌شود. کار خوبی کردم که لگدت زدم. از تو متنفرم. می‌توانی همه اتاق را برای خودِ تنهایت برداری، فردا صبح. وقتی که مرا اعدام کردند، موش سیاه پشمالو.

هشتم اردیبهشت ۱۴۰۳تهران

.

داستانک «نویسنده»

داستانک‌هایش در فضای مجازی منتشر می‌شد. سایت اینستاگرام تلگرام، گاهی هم مجله‌های چاپی. هر کس می‌خواند، می‌شنید، می‌گفت فوق‌العاده است. کتاب هم دارید؟

خیر.

حیف. هر وقت داشتید خبرمان کنید. مشتاقم اولین خریدار باشیم.

کتاب نوشت. وام گرفت. چاپ کرد. اعلان عمومی داد. حالا هر کس می‌پرسد کتاب هم دارید؟

می‌گوید، بلی. یک کتاب. اولین دیدار. سی‌سال پیش چاپ کردم. می‌خرید؟

هفتم اردیبهشت ۱۴۰۳تهران

.

داستانک «ساعت»

قلبش تند می‌زد. قرارشان ساعت شش صبح بود. ساعت را نگاه کرد. دو نیمه‌شب. بلند شد. در خانه همسایه را زد. زن خواب‌ بود.

منم. ساعت شش است. منتظرم.

زن از پنجره بیرون را نگاه کرد.

مهتاب است. هنوز ماه و ستاره‌ها وسط آسمان هستند. حتما خواب‌نما شدی.

مرد قانع نشد.

ساعت آسمان بازیگوش است. شب‌ها زیاد می‌خوابد. من با ساعت قلبم کار می‌کنم. یک ساعت بیشتر ندارد. ساعت شش دیدار.

زن شماره پلیس را گرفت.

ششم اردیبهشت ۱۴۰۳تهران

.

داستانک «عشق‌بافت»

زن گفت

قالیچه بافته‌ام با سرخی آتشِ غروبِ تو، با سفیدِ ساکتِ صحبت، با سیاهی دود*.

مرد تلفن را قطع کرد. به سازمان امور مالیاتی گزارش داد.

پنجم اردیبهشت ۱۴۰۳تهران

*شعر زیر پای تو سروده‌ی بیژن نجدی از کتاب واقعیت رویای من است

.

داستانک «معامله»

نشسته بود از پشت پنجره حیاط ویلا را تماشا می‌کرد. باران پاییزی قطره قطره به شیشه خط می‌زد.

آخ آخ.

بلندگفت، مثل جیغ. نگاه همه‌‌ی حاضرین به سویش رفت.

سرهنگ گفت

چیزیم نیست. پاییز که می‌شود، حس می‌کنم دل و روده‌ام پر از حیوان است*. فیل ببر گوزن آهو شتر گوساله بره بوقلمون مرغابی مرغ خروس کبک بلدرچین هشت‌پا خرچنگ ماهی میگو. پیچ‌و‌تاب می‌خورد.

موسیو آنوش شکارچی شماره کارت خواست. گفت

برای عاج فیل، دندان و پوست ببر و شاخ گوزن مشتری دست به نقد دارد.

داش فرمان قصاب گفت

جناب سرهنگ، نگران گوشتِ گوزن آهو شتر گوساله و بره نباشید. خوراک پروتئین‌سرای ماست.

کریم آقا هم پرنده‌ها و غذاهای دریایی را برای فروشگاه زنجیره‌ای‌اش برداشت.

سرهنگ نمی‌توانست یکجا بند شود. آخ‌هایش را با دندان گاز می‌گرفت. دکتر پالاهنگ، مسهل نوشت. خریدند. با یک لیوان آب خورد. یکی دوتا سه‌تا یک قوطی. همه‌چی از سرهنگ توی کاسه توالت ریخت به جز حیوان. بیچاره‌ها با مسهل غریبه بودند،

همه از خجالت آب شدند.

سرهنگ با خنده گفت.

موسیو آنوش تفنگش را برداشت، به سمت سرهنگ نشانه گرفت.

چهارم اردیبهشت ۱۴۰۳تهران

*کسی به سرهنگ نامه نمی‌نویسد نوشته‌ی گابریل گارسیا مارکز

.

داستانک «تماس»

تلفن زنگ خورد. زن منتظر بود. گوشی را کف زمین گذاشت. با پا داخل گوشی پرید.

شوهرِ زن شنید. از تخت بلند شد. به گوشی نگاه کرد. ساطور را از آشپزخانه برداشت. پشتِ زن دوید.

مادرِ مَرد گوشی تلفن را سرجایش گذاشت.

سوم اردیبهشت ۱۴۰۳تهران

.

داستانک «تجربه»

وزنه‌بردار بود. سنگین‌وزن. دل‌نازک. مهریدخترشوقتی سوسک می‌دید، جیغ می‌زد. مرد نمی‌گذاشت سوسک را با دمپایی له کند. فرق نمی‌کرد آلمانی یا آمریکایی. در چاهک را برمی‌داشت. سوسک را به آن سمت هل می‌داد. بعد کنار دخترش می‌‌نشست، می‌گفت:

«نمی‌دانی آدم مُرده چقدر سنگین است.»*

دوم اردیبهشت ۱۴۰۳تهران

*بهترین داستان‌های کوتاه گابریل گارسیا مارکز گزیده احمد گلشیری

.

داستانک «من»

در اتاق خانه‌ی پدربزرگِ مادری‌ام به دنیا می‌آیم. تنها اتاق. ساعت ۴ بامداد  نوروز. همان اتاقی که پسرخاله‌علی به دنیا آمد. ساعت ۱۰ شب. یلدا. دختردایی‌ریحانه. ۱۲ ظهر. فطر. دخترخاله‌سمیه. ۶ عصر. دایی‌جواد ۳. پسردایی‌ابوالقاسم ۱. خاله‌منصوره و دایی‌نقی ۵. پسردایی‌حسن ۱۱. دختردایی‌نرگس ۲. باقر هم در همین اتاق مُرد. برادرِ پدربزرگم. ساعتش کسی یادش نیست. خودش می‌گوید هوا تاریک بوده است. اما پدربزرگ مطمئن است که ظهر بوده. قسم می‌خورد که وقتی چشم‌های عموباقر را می‌بستند، اذان می‌‌گفتند. مادربزرگ‌نُزهت استغفار می‌فرستد. می‌گوید از خدا مایه نگذارید. موقع حرف‌زدن دستش را لای دهانش فشار می‌دهد. ساعتِ مرگ خودش را دقیق می‌داند: چهارو‌سی‌پنج‌دقیقه‌ی نیمه‌شب چله‌ی‌کوچک سال چهل‌وپنج. همه می‌دانند. لحظه شروع زلزله‌ی سیاه. همان زلزله‌ای که سقف همه‌اتاق‌های خانه را ریخت. به جز همین اتاق. خاله‌اکرم توی ذوق مادربزرگ می‌زند. باز مزخرف گفتن شروع شد. ما همیشه یک اتاق داشتیم. کدام زلزله سیل آتش‌سوزی. جروبحث بالا می‌گیرد. عمورجب با زن‌عموشیرین و بچه‌ها و نوه‌هایشان برای عیددیدنی وارد می‌شوند. پدربزرگ سراغ عمه‌احترام را می‌گیرد. هنوز قهر است. عمورجب می‌گوید. به جهنم. همه ساکت می‌شوند. چند لحظه‌ای کسی به دنیا نمی‌آید. نمی‌میرد. سکوت مطلق. من گرسنه‌ام. مادرم بچه‌‌اولش است. شرم دارد جلوی کسی به من شیر بدهد. ونگ می‌زنم. کریم ونگ می‌زند. صفیه ونگ می‌زند. فاطمه فاتحه می‌خواند. من شیر می‌خواهم. ونگ می‌زنم.

یکم اردیبهشت ۱۴۰۳تهران

.

داستانک «خونگیری»

داستانک «شکار»

داستانک «موطلایی من»

داستانک «آتش»

داستانک «یک روز معمولی»

داستانک «چیزهای دیوانه»

داستانک «مرد»

این مطلب را به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *