Dr.Mahmoud Javid

جستار صفرِ دو گوش، ترس‌های نوشتن

جستار صفر دو گوش در باره تردیدهای نوشتن است. نویسنده‌های کمال‌گرا یا تازه‌‌کار، اغلب نوشته‌هایشان رادر ذهن با دقت، واژه به واژه می‌نویسند. اما از تجلی آن‌ها بر روی کاغذ یا صفحات مجازی ‌واهمه دارند. حتاوقتی یک گام پیش‌تر می‌آیند و به راستی اجازه متولد شدن به داستان‌هایشان می‌دهند. هرگز برگه مجوز دیده شدن را […]

«در این باغ زیبای تُهی»

امروز بوسه‌های تو یادم آمد  در این باغ زیبای تُهی  پشت پنجره امروز لب‌های تو یادم آمد لب‌های تو قرمز بود  یا صورتی کمرنگ  یادم نیست پُر مهر بود  حرف‌ می‌زد  حرف‌های آشنا تو با واژه‌ها دوست بودی  شعر های عاشقانه می‌سرودی ترانه‌های بارانی می‌خواندی یادم هست تو هنوز هم با واژه‌ها دوستی؟  شعر های […]

««مَ مَ من… شَ شَ شَ شهید شُ شده‌ام» یا روایت کتاب «عقرب روی پله‌های راه‌آهن اندیمشک»

کثیف است کابوس خون عقرب دست‌های بسته خون. جنگ. جوانی‌ها را با خودش درون خون می‌کشد. نخل باردار راسقط می‌کند. جنگ. چکمه‌های خالی پاره شهدا پشت در می‌ماند و صداهایی بی‌پاسخ. خنکای کولر آوار بمب را نمی‌شنود. جنگ. شهید، سیاوش است، تمیزی‌ مرتبی‌اش را تاب نیست. حرف‌هایش الکن به گوش می‌رسد. روی پله‌های راه‌آهن اندیمشک زیر دست دژبان جا […]

داستانک «ماجراجوی نترس»

جوانی ماجراجو بود. واژگون شدن قایق، سقوط خودرو به عمق دره و تصادف قطار از خاطرات کم‌هیجان او بود. روزی چشم باز کرد، خود را وسط یک کوره دید. نترسید. بلند گفت: من در این کوره نخواهم سوخت. سوختن راهمه بلدند.  سعی می‌کنم‌ پخته خارج شوم. موفق شد. آدم‌خوارها جشن گرفتند. دکترمحمودجاوید بیست‌ویکم اسفند ۱۴۰۱– […]