Dr.Mahmoud Javid

«ایستاده در گذشته»

بدون پاسخ/5
یادداشت، یادداشت‌نویسی بهانه‌ای است برای زایش واگویه‌های ذهنم در باره آدمی، فرهنگ، اندیشه و زندگی.

یادداشت، یادداشت‌نویسی بهانه‌ای است برای زایش واگویه‌های ذهنم در باره آدمی، فرهنگ، اندیشه و زندگی.

«تبعیدی خاطرات سیاره‌ی‌ ذهن»

گذشته‌باز نیستم. سرِ کوهِ خاطرات زیاد نمی‌نشینم، نی‌لبکبا نُت دلتنگی برای روزگارانی که دیگر نیست بنوازم. اغلب حالِ حالم را قربان صدقه می‌روم، قلقلک می‌دهم. بسیار سپاسگزار خوشبختی مجال حیاتم. نیایش‌گرِ فرصتِ شاهدِ روزگارِ نو بودنم. فیلم سولاریس تارکوفسکی را هم به همین مدعا دوست دارم.

کریس کلوین یک روان‌شناس است. پس از ده سال، هنوز در سوگِ همسر از دست رفتهٔ خود است. خانه‌اش میانِ خوشبختی طبیعت است. درختانی زیبا، برکه‌ای زنده، بارانی رقصان، دختری بازیگوش. کریس کنار آب برکه که می‌ایستد، آب را نمی‌بیند. مسحور خیالِ تاب‌رشته‌ی گیاهان زیر آب است. تصویر لرزش موی زنی که دوست داشت، هری. مه نپذیرفتن حقیقت، نگاهِ داشته‌های امروز کریس را ابری می‌کند. پس، همه فرصت‌هایش را روی زمین جا می‌گذارد، به ایستگاه فضایی می‌رود تا راز سیاره آبی سولاریس را بفهمد. می‌فهمد. سولاریس یک اقیانوس معمولی نیست، زنده است. خودآگاهی دارد. می‌تواند فکر و احساسات درون ذهن آدم‌های داخل ایستگاه را حس کند. سولاریس رفتگان این دنیا را از حافظه انسان‌ها درآورده و به آنها جان می‌بخشد. پس، آن مُردگی در گذشته‌ی کریس کلوین را هم کشف می‌کند؛ و او را به دامِ تنِ حسرتِ خیالِ زنِ درگذشته‌اش هریمی‌اندازد. کریس بارها و بارها می‌خواهد همسری را قالبِ زنده زند، که نیست. پس، سوگ از دست دادن را  چندباره به جان سیاه می‌کند.

«دارایی‌های شیرین»

خیلی دردناک است آدم تنهایی کنونش را آنقدر عمیق کند، تا از سردی گذشته‌ای که زنده نیست بخواهد گرمی بگیرد. در نتیجه، این چرخه گذشته‌بازی، آنقدر گرفتارش کند، که از ترس از دست دادنش، خودکشی کند؛ یا تبعیدی خاطرات سیاره‌ی‌ ذهنش شود. به نظرم، اگر انسان عاقل باشد، با احترام، شیرینی زندگی خوش پیشین را در همان گذشته می‌گذارد و زیبایی‌های خوشبختی امروز را درمی‌یابد.

خیلی باور دارم دارایی‌های شیرین احساسی ما نوعی انرژی است، از بین نمی‌رود، شکل عوض می‌کند. اگرپدری مادری دوستی بود که خیلی مراقب ما بود. برای ما نقش انرژی نگهبان را بازی می‌کرد. با رفتنش، حجم محبتش در آدم‌های تازه ظاهر می‌شود. منفرد یا متکثر، مورد به مورد متفاوت است. هشیار باشم، همیشه می‌بینم، کسی هست که به جایش مرا دوست داشته باشد. همسری برادری خواهری فرزندی دوستی و خیلی وقت‌ها مهم‌تر از همه خودم، خود خودم. فرصت‌طلبی امروز را مرتب تمرین می‌کنم،  دلم برای کوچه خاکی‌های گذشته کم تنگ می‌شود.

سوم تیر ۱۴۰۳تهران

.

«تاج قربانی»

«ایستگاه زندگی»

«کوته‌نگری»

«سقوط»

«هیچ‌کس»

این مطلب را به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *