«تسلیم» من خجالتی بودم، اهل رودرواسی. صد البته میدانم هنوز هم شخصیت خجالتیام، گوشههایِ کمجانِ وجودم–مترصد فرصت– قلیان چاق میکند. بگذریم، نمیخواهم سخن به گمراه رود. خجالت، از ترسِ قضاوتهای نابهجا، خودِ وجودیام را پشتِ «درخواستهای خودخواهی آدمها» حبس کرد. حرف دلم را نمیزدم. تسلیم...