خوابیدهام. زیر پلکهایم تاریکی حکمرانی میکند. صدای ترنم آب میآید. تاریکی را میشوید؛ با خود میبرد. چشم میگشایم. باران شر شر میبارد. سقف اتاق هنوز سوراخ است. کار ندارم. پول ندارم. خیس شدهام. چشم به روی باران میبندم. منتظر رنگین کمان میمانم.
دکترمحمودجاوید
دهم شهریور ۱۴۰۱-تهران
شاید با این داستانکها هم دوست شوید: