Dr.Mahmoud Javid

داستانک «خیلی اتفاقی به هم خوردیم»

بدون پاسخ/5

مراقب بودیم که یک بار دیگر با هم روبه‌رو نشویم. به هم خوردیم. خیلی اتفاقی. عجله داشتم. عجله داشت. به سرعتم افزودم. به سرعتش افزود. پیچیدم. پیچید. روبه‌روی هم بودیم. شوکه شدم. شوکه شد. ترمز گرفتم. ترمز گرفت. دیر شده بود. تصادف مرگباری کردیم. یک‌بار دیگر با هم روبرو شدیم.

دکترمحمودجاوید 

بیست‌وسوم بهمن ۱۴۰۱- تهران

برداشتی آزاداز دفتر شعر «تا جایی زخمی‌ام که نمیرم» گزیده‌ی نوشته‌های تومریس اویار

داستانک «آرزوی پینوکیو»

داستانک «هنوز زن در سر او می‌خواند»

داستانک «زنی با روسری گلدار»

این مطلب را به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *