Dr.Mahmoud Javid

داستانک «وقتی برگشت»

بدون پاسخ/5

دریا. آبی روشن. موج‌ها آرام. کف‌آلود. وارد آب شد. وقتی به ساحل برگشت. مادرش نگران. منتظرش بود.

دریا. آبی خاکستری. موج‌ها پریشان. مهیب. وارد آب شد. وقتی به ساحل برگشت. دوستانش نگران. با چراغی روشن منتظرش بودند.

دریا. آبی سیاه. ساکت. وارد آب شد. وقتی آب او را به ساحل برگرداند. یکی از او یادش آمد. شاید هم خیلی بیشتر. شاید هم خیلی خیلی خیلی بیشتر.

دکترمحمودجاوید 

شانزدهم فروردین ۱۴۰۲- تهران

داستانک «کلمات عاشقانه»

داستانک «چیزی درست نبود»

داستانک «لب‌هایش شعر می‌خواند»

این مطلب را به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *