«چسب ستاره»
ستارهای از آسمان افتاد. نردبان گذاشت. ستاره را وسط آسمان چسباند. در آینه نگاه کرد. ترکهای زبانشداشت زیاد میشد. خوابید. باز ستارهای افتاد. نردبان گذاشت ستاره را چسباند. در آینه نگاه کرد. زبانش کاملترک خورده بود. دیگر آبدهان نداشت. برای چسباندن ستارهها به چسبی تازه نیاز داشت.
دکترمحمودجاوید
سیویکم اردیبهشت ۱۴۰۲– تهران
«دلتنگی»
لباسها را شست. پهن کرد. گوشت را از یخچال خارج کرد. با پیاز و سیب زمینی و سبزیجات خوراک درستکرد. خورد. آب نوشید. سیگار کشید. قهوه درست کرد. حوصله ظرف شستن نداشت. با همسرش تماس گرفت. عزیزم دلم برایت تنگ شده. برگرد.
دکترمحمودجاوید
سی اردیبهشت ۱۴۰۲– تهران
«احساس»
شب.جاده. تاریک. خودرو. چراغ خاموش. راننده احساس کرد از روی بدن کسی رد شد. نگه داشت. چراغانداخت. جسدی روی زمین دید. خونآلود. بالای سر جسد نشست. صدای بوق. برگشت. احساس کرد ماشینیاز رویش رد شد.
دکترمحمودجاوید
بیستونهم اردیبهشت ۱۴۰۲– تهران
«مامور بازنشسته»
مامور اعدام بود. بازنشسته شد. بالش، پتو، میز، صندلی، جارو، آینه را دار زد. سپس تلویزیون، موبایل، پارچ،رختآویز را اعدام کرد. بعد هر چیز دیگری که در اتاق بود. در آخر با دقت نگاه کرد. چیزی باقی نمانده بود. نمیتوانست بیکار بماند. خودش را هم اعدام کرد.
دکترمحمودجاوید
بیستوهشتم اردیبهشت ۱۴۰۲– تهران
«آخرین تلاش»
پالتو پشمی. کت و دامن، مانتو، شلوار لی. بلوز. پیراهن. دکولته. کفش. کیف. رژ لب، مداد ابرو، پودر صورت،ادکلن. برس و شانه. همه را دور انداخت. کلاهگیس. سرش را در آن فشرد. خاطرات لحظههای آخر را مرور کرد. بغضش ترکید. نمیتوانست کلاهگیس را دور بریزد. یادگار آخرین تلاشِ عزیزِ جانش برای حفظ یک تصویرِ زیبابود.
دکترمحمودجاوید
بیستوهفتم اردیبهشت ۱۴۰۲– تهران