Dr.Mahmoud Javid

داستانک «اولین دیدار»

بدون پاسخ/5

دوش گرفت. پیراهن صورتی پوشید، تا دلش را ببرد. عطر گل، خانه را برداشته بود.حرکت کرد .توی رستوران، درست،همان جای همیشگی“ پشت میز اولین دیدار، چشم به در، به انتظار نشست. اکنون، در دوران پساز کرونا ، آدم‌ها،بی‌نقابواضح بودند. شمع‌های روشن، موسیقی آرام، گل‌های زیبا، همه چیز، درست مثل اولین دیدار. صدای خنده، زمزمه مهر، ترانه عاشقانه. دست‌ها، مثل چشم‌ها، آشنا، پیمان‌ها محکم؛همیشه ،تا روز آخر با هم”. حالا که، وحشت کرونا رفته بود؛ آدم‌ها ، با شتاب، به آغوش هم بازمی‌گشتنداما ،ازستاره اوخبری نبود. باید تنهایی را می‌پذیرفتچشم از در برداشتبی‌خود به خودش وعده می‌دادستاره، مدت‌ها پیش، با کرونای قالتاق، رفته بود. بلند شد. آنجا، برای او، دیگر چیزی نبود؛ جز ،شیرینی یک خاطره، خاطره اولین دیدار.

دکترمحمودجاوید

بیست و سوم مهر ۱۴۰۰تهران

شاید با این داستانک‌ها هم دوست شوید:

داستانک «نسیم بیدار شد، داغ شد

داستانک «به دنیا آمد، سه بار»

داستانک «پاها در مِه»

داستانک «خیلی وقت است که رفتی»

این مطلب را به اشتراک بگذارید

برچسب ها:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *