تعطیلات عید بود. ایستگاه قطار شلوغ بود. زمین از دستمالِ خیسِ مچاله پر بود. دلتنگ شد . گریهاش گرفت. اشک از بینیاش راه افتاد.دستمال کاغذی نداشت. قیمت گرفت. گران بود. با پشت دست بینیاش را پاک کرد.
دکترمحمودجاوید
بیستوهفتم ۱۴۰۱ -تهران
تعطیلات عید بود. ایستگاه قطار شلوغ بود. زمین از دستمالِ خیسِ مچاله پر بود. دلتنگ شد . گریهاش گرفت. اشک از بینیاش راه افتاد.دستمال کاغذی نداشت. قیمت گرفت. گران بود. با پشت دست بینیاش را پاک کرد.
دکترمحمودجاوید
بیستوهفتم ۱۴۰۱ -تهران
این مطلب را به اشتراک بگذارید
برچسب ها: