Dr.Mahmoud Javid

داستانک «فرودگاه»

بدون پاسخ/5

تعطیلات سال نو بود. بلندگو فرودگاه آخرین اعلام برای سوار شدن به هواپیما را کرد. نتوانست برود. چمدان بادکرده‌اش را پس گرفت. برگشت. گل و شیرینی خرید. کنار همسرش خوابید. گفت: «بی‌تو نمی‌توانم جایی بروم. زیبایی، خیلی.» رویش گلاب پاشید.

دکترمحمودجاوید 

بیست‌و‌هشتم اسفند ۱۴۰۱ – تهران

داستانک «پرتو نوشته‌اش را بر زیبایی‌های زن همسایه تاباند»

داستانک «از قدیم گفته‌اند که…»

داستانک «پسر با دختر کتاب می‌خواند»

این مطلب را به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *