Dr.Mahmoud Javid

داستانک «پرتو نوشته‌اش را بر زیبایی‌های زن همسایه تاباند»

بدون پاسخ/5

«ع.ر» نویسنده بود. هر روز در بالکن خانه می‌نشست، زن همسایه را نگاه می‌کرد: «اندامی تراشیده و نازک، پوشیده با بلوز قرمز و شلوار سفید. موهای مشکی چتری که از زیر روسری فرار می‌کرد. صورت کمی کشیده با گونه‌هایی گلگون. چشمان قهوه‌ای که زیر مژه‌های تاب خورده برق می‌زد. صدای لطیف خوش آهنگ با کمی خش. دندان‌های سفید که اغلب با لبخند قاب می‌گرفت. انگشتان ظریف کشیده که با لاک قرمز و حلقه برلیان صد چندان جلوه می‌کرد.» به نظر «ع. ر» نویسنده متبحر، زن همسایه به راستی زیبا بود. گاهی به بلوزهای قرمز، روسری، حلقه برلیان و همه چیزهایی که می‌توانستند زن را لمس کنند، غبطه می‌خورد. کسی زیبایی‌های زن را نمی‌دید.  پرتو نوشته‌اش را بر زیبایی‌های زن تاباند. از زن همسایه مفصل نوشت. منتشر کرد. فردا خبری فوری در رسانه‌های مجازی وایرال شد. خانم «ع. ر» نویسنده مشهور همجنس باز است.

دکترمحمودجاوید 

نوزدهم اسفند ۱۴۰۱- تهران

برداشتی آزاد از جمله «پرتو نوشته‌تان را بتابانید، بر زیبایی‌هایی که دیده نمی‌شود» هرمز انصاری

داستانک «صد روز، صدشب»

داستانک «آلبوم عکس»

داستانک «مدل مو: ماشین نمره چهار»

این مطلب را به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *