زن بود. تنها. آرامش نداشت. روحش در بند بود. نمیتوانست به سرزمینهای دیگر سفر کند. اطرافش پر ازآدمهای جاهل بود. دنیایش، بهشت دروغگویان بود. پدرش رفته بود. مادرش بیمار بود.
احساس کرد، دیگر دنیای جای او نیست. به گورستان رفت. یک قبر خالی انتخاب کرد. داخلش خوابید. مامورقبرستان پیدا شد. رسیدِ خرید قبر را خواست. نداشت. ناگزیر به دنیا برگشت.
دکترمحمودجاوید
بیستم اسفند ۱۴۰۱– تهران