پسر عاشق بود. کار نمیکرد. با دختر بیدار میشد.با دختر کتاب میخواند. با دختر به خیابان میرفت. با دخترمیخندید. با دختر به خانه برمیگشت. با دختر موسیقی مینواخت. با دختر میخوابید. با دختر حرف میزد. با دختر بیدار میشد. مردم به حالش دل میسوزاندند. میگفتند: «دیوانه است. با خودش حرف میزند.»
دکترمحمودجاوید
پانزدهم دی ۱۴۰۲– تهران