Dr.Mahmoud Javid

داستانک «دختر، آفتاب، سشوار»

بدون پاسخ/5

دختر جوان از حمام در آمد. آفتاب برای رفتن بی‌تاب بود. موهایش نم داشت.  سشوار را نگاه نکرد. موها را بهتابش آفتاب سپرد. سشوار بی‌کار شد. دلش گرفت. سوخت.

دکترمحمودجاوید

پانزدهم آذر ۱۴۰۱

این مطلب را به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *