Dr.Mahmoud Javid

داستانک «عقاب آرام گرفت»

بدون پاسخ/5

«آب‌تنی»

مرد پیشنهاد کرد آب‌تنی‌کنند. لخت نشد. از ماهی‌ها خجالت می‌کشید. مرد ماهی‌ها را با تور گرفت. لخت نشد. از آب شرم داشت. مرد آب‌ برکه را خشک کرد. لخت نشد. از خشک تنی متنفر بود.

دکترمحمودجاوید

شانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۲تهران

«چراغ سبز راهنمایی»

به چراغ راهنمایی‌ احترام می‌گذارد. زرد چشمک‌زن را دوست دارد. از چراغ قرمز بیزار است. تند، سریع،انتحاری رد می‌شود. برعکس سبز را دوست دارد. پشت چراغ سبز می‌ماند. تا قرمز شود. اما نمی‌فهمد چراراننده‌ها پشت سرش پیوسته بوق می‌زنند. می‌گویند: حرکت کن، سگ یک چشم نجس.

دکترمحمودجاوید

پانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۲تهران

برداشتی آزاد از «کتاب دلبستگی‌ها»

«عقاب آرام گرفت»

عقاب داخل خانه بود. وحشیانه بال می‌زد. آرام که گرفت. بی‌صدا از خانه خارج شد. برای ثبت نام به بانک رفت. پانصد واحد به حساب زاغ ریخت. برای شرکت در قرعه‌کشی لجن وارداتی.

دکترمحمودجاوید

چهاردهم اردیبهشت ۱۴۰۲تهران

«شورانگیز»

بی‌ورود وارد شدم. خندید. خندیدم. در آغوشم گرفت. در آغوش گرفتمش. ناگهان گریست. از خوشحالی. گریستم. بوسید. بوسیدم. شورانگیز. سپس. نگریست. نگریستم. همدیگر را نمی‌شناختیم. بی‌خروج خارج شدم.

دکترمحمودجاوید

سیزدهم اردیبهشت ۱۴۰۲تهران

برداشتی آزاد از «کتاب دلبستگی‌ها»

«عقبجلو»

ساعت نقاشی شده با جوهر سیاه روی دستش را نشان داد. گفت: یک کم عقب می‌ماند. ساعت روی دستم رانشانش دادم. گفتم: مال من یک کم جلو می‌رود. می‌توانیم با هم عوض کنیم.

دکترمحمودجاوید

دوازدهم اردیبهشت ۱۴۰۲تهران

این مطلب را به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *