Dr.Mahmoud Javid

داستانک «بوسه»

بدون پاسخ/5

«بوسه»

مجله هنوز گرم بود. صورتش را به آن چسباند. بوسید. پس‌گردنی.

دکترمحمودجاوید

دهم خرداد ۱۴۰۲تهران

«آگهی استخدام»

شاید فردا یک آگهی استخدام بدهم. یک قصاب. حرفه‌ای. بی‌احساس. گاوکش. پول حسابی. مزه‌اش را کهچشید. می‌گویم سرش را ببرد. برای او‌ که فرقی نمی‌کند.

دکترمحمودجاوید

نهم خرداد ۱۴۰۲تهران

«باید کاری می‌کرد»

سخنران انگیزشی از ضرورت تغییر گفت. زن تصمیم گرفت محیط اطرافش را تغییر دهد. سخت بود. تغییر خانه. پُر هزینه. خودرو. نوبت وامش نبود. سگ. دخترش موافق نبود. خودش. به آینه نگاه کرد. حیفش آمد. باید کاریمی‌کرد. اسم همسرش را تغییر داد. جان مهربان.

دکترمحمودجاوید

هشتم خرداد ۱۴۰۲تهران

«بریز، بلیس»

خیابان محله گلزار خاکی بود. زمستان‌ها گل‌و‌لای. تابستان‌ها گردو‌خاک. آسفالت شد. شهردار روی آسفالتدست کشید: عالی. عسل بریز. بلیس. مردم همین کار را کردند. هر روز. معتاد شدند. آسفالت خراب شد. مصرفعسل مردم بالا رفت.

دکترمحمودجاوید

هفتم خرداد ۱۴۰۲تهران

برداشتی آزاد از کتاب داستانک‌ها نوشته ناظم حکمت

«زنگ»

سیخ سنگ آتش آماده است. فقط جنس باید برسد. حسابی خمار است. زنگ. به سرعت در را باز می‌کند. کسینیست. شاید بچه‌های محل زنگ زده‌اند فرار کرده‌‌اند. زنگ. کسی نیست. امان از بچه‌های تخس محل. زنگ. کسینیست. نمی‌تواند دیگر تحمل کند. عصبانی. منتظر جنس نمی‌ماند. زنگ در همسایه را می‌زند. فرار می‌کند.

دکترمحمودجاوید

ششم خرداد ۱۴۰۲تهران

داستانک «سکوت شب»

داستانک «نکن نزن نخوان»

داستانک «این چند تا لایک داره؟ یا به خاطر خدا لایک کنید»

این مطلب را به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *