عاشق شده بود. حس دبیرستانیها را داشت. خورشید شعر بود. کبوتر بوسه. باران ترانه. دختر پگاه. لب آتش. چشم بهشت. قلب باخته. سرانجام گفت: «دوستت دارم.» تلفن زنگ زد. بیدار شد. حس خوابماندهها را داشت.
دکترمحمودجاوید
بیستودوم بهمن ۱۴۰۱- تهران
برداشتی آزاد از دفتر شعر «تا جایی زخمیام که نمیرم» گزیدهی نوشتههای تومریس اویار
#داستانک
#عاشقانهها
#زنگ_تلفن