Dr.Mahmoud Javid

داستانک «ماجرای نیمروز»

بدون پاسخ/5

با هم از اداره بیرون می‌آیند. نیمروز است.  پیرامون را می‌نگرند. آشنایی نیست. بی‌تابند. دستِ هم را می‌گیرند. داغ می‌شوند. یکی صدایشان می‌زند. بر‌می‌گردند. نگهبان اداره است. باز، خروج نزده‌اند. دست‌هایشان ولمی‌شود. برمی‌گردند.

دکترمحمودجاوید

یازدهم دی ۱۴۰۱تهران

شاید با این داستانک‌‌ها هم دوست شوید:

این مطلب را به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *