ناظم، دانشآموزان را به صف کرد. اولتیماتوم داد: «باید، شنبه همه با موهای ماشین کرده به مدرسه بیایید.» نمرهاش را هم تعیین کرد؛ نمره چهار. صبح شنبه، سرها همه نمره چهار بود، جز یک نفر. موهای صاف مشکی بلندی داشت. سرش را، ماشین نکرده، آمده بود. ناظم، ماشین اصلاح به دست گرفت. جاده ای میان موهای سر او باز کرد. دانش آموز، گریه نکرد. التماس هم. فردا هم، موهایش را کوتاه نکرد. با همان جاده میان سر آمد. موی بلند را دوست داشت. چه با جاده، چه بی جاده. ناظم، بقیه موهای دانش آموز را هم ماشین کرد؛ نمره چهار. از آن روز، دیگر، کسی، خودش، موهایش را ماشین نکرد. «جاده ماشین نمره چهار» میان موهای سر، مد شد.
دکترمحمودجاوید
دهم مهر ۱۴۰۱- تهران