Dr.Mahmoud Javid

داستانک «من هنوز زنده هستم»

بدون پاسخ/5

چشم باز کرد. پیرامون را نگاه کرد. شب بود. ابرهای خاکستری در  آسمان بود. آتش، تنها روشنای شب بود. دست به بدنش کشید. همه چیز سر جایش بود. فریاد زد: «لعنتی‌ها، من هنوز زنده هستم، با همه آرزوها،  با همه توان» چشم‌ها را مالید. به صورتش سیلی زد. می‌خواست آسوده خاطر شود، که خواب نمی‌بیند. بعد پشیمان شد. با خودش گفت: «بی‌خیال. مهم این است که زنده‌ام‌، حالا چه در خواب زنده باشم، چه در بیداری» دوباره فریاد زد: «لعنتی‌ها، من هنوز زنده هستم»*

دکترمحمودجاوید 

یازدهم مهر ۱۴۰۱- تهران

*دیالوگ هانری شاریر در کتاب پاپیون

این مطلب را به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *