Dr.Mahmoud Javid

داستانک «چند پرنده آنجا پَرمی‌زدند»

بدون پاسخ/5

هنوز تردید داشت. قلبش تند می‌تپید. اطراف را نگاه کرد. دلِ آسمان از ابرهای سیاه پُر بود. چند پرنده آنجا پَر‌می‌زدند. به آرامی روی زمین‌ قرارش داد. ابعاد زمین را مجدد متر کرد. درست مثل نقشه بود. عرق کرده بود. آب نوشید. شروع به کندن زمین کرد. ظهر شد. سیگار کشید. عمق زمین به اندازه کافی بود. مترسکِ ترس‌هایش را دفن کرد. آب نوشید. به خواستگاری رفت. 

دکترمحمودجاوید 

بیست‌ونهم بهمن ۱۴۰۱ – تهران

این مطلب را به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *