Dr.Mahmoud Javid

«پریشانکاری»

بدون پاسخ/5

جوان عاشق بود. پگاه تا شامگاه، هرنفس معشوق می‌دید. نمی‌دانست برای شادی دلدار چکار کند. یک روز گل مریم می‌گرفت. یک شب گل نرگس. یک ظهر گل ارکیده. یک صبح گل سرخ. یک عصر گل سوسن. جوان عاشق بود. نمی‌دانست برای خوشحالی معشوق چکار کند. شنبه گل میخک می‌گرفت. یکشنبه گل گلایول. دوشنبه گل زنبق. سه‌شنبه گل مینا. چهارشنبه گل یاسمین. پنج‌شنبه گل ژربرا. جمعه گل نیلوفر. بیش از چهل سال داشت. از پریشانکاری به ستوه آمد. دختر را رها کرد. یک باغ گل گرفت. باغبان شد.

دکترمحمودجاوید

دوازدهم اسفند ۱۴۰۱بابلسر

وام گرفته  از مفهوم واژه پریشانکاری  اسدپور مترجم کتاب بزرگان فرهنگ محتضر

این مطلب را به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *