Dr.Mahmoud Javid

داستانک «کفن قرمز»

بدون پاسخ/5

داستانک «خروپف»

خوابش برد. سرش روی شانه مسافر کناری افتاد. خروپف‌ش بلند شد. کناری بیدارش کرد. دقایقی بعد بازخوابید. سرش روی شانه کناری غلطید. کناری سرش را هل داد. بیدار شد. دستمال آغشته به اتر را جلوی بینی مسافر کناری گرفت. مسافر بیهوش شد. سرش را روی شانه مسافر گذاشت. خوابید. خروپف.

بیست‌وهشتم خرداد ۱۴۰۲

داستانک «بوی جوراب»

کلافه بود. پاهایش توی پوتین نفس تنگی داشت. بند پوتین را باز کرد. پاهایش را از کفش بیرون آورد. آخی. آخی. راحت شد. یک هفته بود جورابش را عوض نکرده بود. بوی جوراب اتوبوس را برداشت.. خانمی سرفه‌اش گرفت. با دستمال سفت جلوی بینی‌‌ش را گرفت. پوتین‌پوش نمی‌فهمید چرا این خانم‌های سوسول اتوبوس سوارمی‌شوند.

بیست‌‌وهفتم ۱۴۰۲تهران

داستانک «سوهانی‌ قم»

اتوبوس جلوی سوهانی قم ایستاد. خواب بود. عمیق. شاگرد راننده بیدارش کرد: کسی نبایستی داخل اتوبوس بماند. پیاده شد. مسافرین محترم شیراز تهران خوش آمدید.دستشویی. نماز. دست راست. صبحانه، سوهان، صنایع دستی دست چپ. دستشویی رفت. صبحانه خورد. سوهان خرید. صنایع دستی هم. جلوی در آمد. دیداتوبوس نیست.

بیست‌و‌ششم ۱۴۰۲تهران

داستانک «خودْ بازتابنده»

ز بالا خودش را نگاه می‌کند: حقیر. از بالا دیدن را ممنوع می‌کند. از پایین: نامتوازن از پشت: خالی. از جلو: قلمبه. از شرق: تاریک. از غرب: رنگ‌پریده. از پایین پشت جلو شرق غرب نگاه کردن، همه را ممنوع می‌کند. مشکلحل نمی‌شود. خودش را ممنوع می‌کند.

بیست‌و‌پنجم خرداد ۱۴۰۲تهران

داستانک «برف مشتری شعرها بود»

شاعر بود. با دهانِ کفش‌هایش شعر می‌گفت. برف مشتری شعر‌هایش بود. ذره ذره به داخل کفشَ‌ش می‌آمد. شعر خیس می‌شد. یخ می‌زد.

بیست‌و‌چهارم خرداد ۱۴۰۲تهران

برداشتی آزاد از کتاب سطرها در تاریکی جا عوض می‌کنند گروس عبدالملکیان

داستانک «کفن قرمز»

عاشق کفن قرمز بود. مجوز ویژه گرفت. قبر با سنگ قرمز خرید. رستوران و سالن برگزاری مراسم را انتخاب کرد. تم: قرمز. نمرد.

بیست‌و‌سوم ۱۴۰۲تهران

داستانک «روشن کردن سیگار با خورشید»

داستانک «سکوت شب»

داستانک «چسب ستاره»

این مطلب را به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *