«فیلم ۵ تا ۷ یا عشق پری دریایی به نویسندهای دلمرده با درون شاد»
زیاد فیلم میبینم. گاهی وقتها احساس میکنم، جای فیلمها و من عوض میشود. آنها روی صندلی سینما مینشینند، تجربه زیست …
«روزی که نبود»
نام و چهره آموزگار کلاس اول ابتداییم را یادم نیست. فقط میدانم دستهای بزرگ سنگینی داشت. هنوز هم سنگینی آن …
«پشت ترسهایم نمیمانم»
ساعتی به وقت شب، دوستی به مناسبت پرسید: زمان جنگ، نمیترسیدی؟ گفتم میترسیدم، به اندازه. اما پشت ترسهایم متوقف نمیشدم. …
فیلمی در کاغذ بیخط، سَللام سوسن جون
کاغذ بیخط، برگی برای نوشتن نیست. فیلمی برای دیدن است. دیدن نویسندهای به نام «رویا». در خانهای سرشار از تخیل. …