Dr.Mahmoud Javid

«فیلم ۵ تا ۷ یا عشق پری دریایی به نویسنده‌ای دلمرده با درون شاد»

بدون پاسخ/5

زیاد فیلم می‌بینم. گاهی وقت‌ها احساس می‌کنم، جای فیلم‌ها و من عوض می‌شود. آنها روی صندلی سینما می‌نشینند، تجربه زیست مرا بر پرده تماشا می‌کنند.

دیشب فیلم ۵ تا ۷ ساخته ویکتور لوین را دیدم. فیلمی تابوشکن. این روزها، بیش‌تر آموزه‌های محمدرضا شعبانعلی استادمرا به کار می‌گیرم. وقتی فیلم می‌بینم،سعی می‌کنم مدل ذهنی شخصیت‌ها را درک کنم. پیش‌داوری را کنار می‌گذارم.

شاید نتوانم بفهمم، اما می‌‌پذیرم که می‌شود کسی، زن یا مردی متاهل باشد و بخواهد ساعت ۵ تا ۷ بعدازظهر هر روز را برای خودِ خودش باشد. بی‌هیچ وابستگی عاطفی و متعهدانه. درست مانند یک سیرنپری دریاییکه با بدنی دو ساختاری: «پریماهی»،  زیستی پُر در جهان آب و خاک را تجربه می‌کند. نوعی مدل ذهنی که به آدم‌ها فرصت می‌دهد با جهان تصمیم‌هایشان روبرو شوند.

دختری فرانسوی و البته ترسیده که فکر می‌کند هرگز فرصت تجربه عشق را پیدا نخواهد کرد، می‌پذیرد به عشق اعتقادی ندارد. در نتیجه وقتی  کنار مردی مودب و فهمیده روی نیمکت پارک می‌نشیند، قرار می‌گذارد از قلب دیگری دقیق‌تر از قلب خودش مراقبت کند. شاید چون نیویورک را تجربه نکرده بود. هنوز نمی‌دانست در نیویورک برخلاف پاریس، هیچ‌گاه  کسی بیشتر از ۷ متر با کسی که می‌شناسد یا کسی که قرار است بشناسد، فاصله ندارد: مثل نویسنده‌ا‌ی دلمرده با درون شاد. که هیچوقت سیرن حس زنده بودن را به اندازه وقتی که در آغوش اوست، نخواهد داشت.

.

می‌گویند هیچ عشقی بی‌نقص نیست.ولی خب آن‌ها هیچ‌وقت تو را ندیده بودند.

.

شاید نتوانم بفهمم، اما می‌پذیرم:

وقتی سیگاری هستی احساس تبعیدی بودن بکنی و فقط به آدم‌هایی که سیگار می‌کشند، اعتماد کنی.

مدل ذهنی زنی که بچه داشته باشد، گذشتن از آرزوها برای زیست امن‌تر و شاد آن‌هاست. برای یک مادر، ترک بچه‌هایش، ترک خودش است.

کسی که عشق را تجربه نکرده باشد؛ هر چقدر هم که دیده و خوانده و شنیده باشد، یک سری داستان در ذهنش تلنبار کرده است. هیچ عشقی بی‌نقص نیست. اما آن کسی که معشوق را به چشم دل دیده باشد، مدل ذهنی‌ شاعرانه پر تپشی دارد، که مست شراب چشم‌های معشوق است. عاشق از روی زمان دوره جدایی به سرعت نور می‌‌جهد، تا حس زنده بودن در کنار یار را زود زیست کند.

زنی‌که در قایق داخل تابلوی موزه فقط خلائ زندگی می‌بیند، وقتی در آغوش عشق نویسنده جوان پری دریایی می‌شود، آنقدر آنقدر از ساعت ۵ تا ۷ شور زندگی می‌بیند، که پس از جدایی، حلقه نویسنده را همیشه به  انگشت داشته باشد،  حتی اگر برای محافظت از قلب همسر  و بچه‌هاش هیچ‌وقت دیگر نتواند با جوان باشد. سیرن،  زیست در کتاب‌های داستان نویسنده را جانشین رهایی ساعت ۵ تا ۷ بعدازظهر می‌سازد.

.

 دو تا نیرو روی زمین هست که شاید هیچوقت نخواهی با آنها بجنگی یکی ذات مادرانه است و دیگری عشق

.

می‌فهمم. نویسنده باشی، نه‌های مکرر  در رد چاپ داستانت بشنوی، بیش از صد‌ بار و حتی گاهی هزار بار. اما وقتی بلی عشق را به بهانه آتشی برای سیگار می‌یابی. مدل ذهنی‌ات آنقدر شاد می‌شود که اضافه‌شدن واژه‌ شرمنده  به نامه رد داستانت را پیشرفت تلقی می‌کنی: «کار خیلی خوب پیش می‌رود، ویرایشگر آتلانتیک کلمه شرمنده را  به آخر نامه رد داستانم اضافه کرده است، که خودش یک گام پیشرفت رو به جلوست.» چون حالا دنیا برای نویسنده، موسیقی دوست‌‌داشتن را روی دندان‌های خنده معشوق نت می‌زند.

و دلم می‌خواهد همزمان با برخورد انگشتان نویسنده  بر روی دکمه‌های صفحه کلید، من هم همراه او بنویسم:

به همان اندازه که در زمان خوشحالی تمایلی به نوشتن ندارید، همینقدر در زمان ناراحتی باید بنویسید. احساسات‌تان باید یک جا بروند؛ و این تنها جایی است که مانده رنج‌تان باید به یک دردی بخورد. داستان مورد علاقه‌تان هر چی که باشد، به خاطر یک خواننده نوشته شده است.

نوزدهم آذر ۱۴۰۲- تهران

نهنگ‌ِ شرمسار- جستاری در باره فیلم نهنگ

فیلمی در کاغذ بی‌خط، سَل‌لام سوسن جون

فیلم خانواده فیبلمن؛ بیرون آوردن سر از دهان شیر؛ 3 نکته کلیدی

فیلم افسانه هزار و نهصد، از دیدن پایانش حالم بد می‌‌شود

پل‌های مدیسن کانتی – عشق روی پل

این مطلب را به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *