Dr.Mahmoud Javid

داستانک «مرد روی ریل»

بدون پاسخ/5

«شرح یک مرگ»

کتاب «گزارش یک مرگ‌ اعلام شده مارکز» را نخوانده بود. هیچ کتابی نخوانده بود. فقط پای منابر حکایت مرگشنیده بود. دلش می‌خواست یکی تفصیل‌ مرگ او را بگوید. به خیلی‌ها پول داد. پول‌ها را حلال خوردند. اما کسیشرح مرگ او را نگفت. تصمیم گرفت کتاب بنویسد. کتاب «گزارش یک مرگ خورده شده».

دکترمحمودجاوید

یازدهم اردیبهشت ۱۴۰۲تهران

«دخترک خواب بود»

رویاها به سفر رفتند. کابوس‌ها بلیت نداشتند. در خواب دخترک ماندند. دخترک کابوس دوست نداشت. بلیت خرید. دنبال رویاها از خوابش رفت.

دکترمحمودجاوید

دهم اردیبهشت ۱۴۰۲تهران

«غیر نظامی»

من غیر نظامی‌ام. گدا مرتب تکرار می‌کرد. کمک کنید. مردم بی‌استثنا کمک می‌کردند. به سرعت دور می‌شدند. کسی دوست نداشت شقیقه‌اش منفجر شود. آن‌هم با تپانچه یک غیر نظامی.

دکترمحمودجاوید

نهم اردیبهشت ۱۴۰۲تهران

«بازگشت»

پیر طریقت تکرار کرد: بازگردید به خویشتن خویش. زیورهای دنیوی را از تن بکنید. رها. پاک. همانند لحظه تولد. جوان را شوری در جان افتاد. آینه. به خود نگریست. جامه تنها زیورش بود. کَند. به میان جمع رفت. لخت مادرزاد. در بیمارستان روانی بستری‌ش کردند.

دکترمحمودجاوید

هشتم اردیبهشت ۱۴۰۲تهران

«مرد روی ریل»

ایستگاه قطار بین راهی. شب. مرد روی ریل قطار نشست. صدای سوت قطار می‌آمد . سوزن‌بان مرد را دید. مرددیگر نمی‌توانست زندگی کند. جابجا نشد. سوزن‌بان پیر بود، نتوانست مسیر ریل را عوض کند. صدای سوتقطار نزدیک‌تر می‌شد. باید قطار را متوقف می‌کرد. با آتش زدن پیراهنش.  پیراهن یادگار همسر مرحومش بود. نمی‌خواست. فکری کرد. لباس مرد روی ریل را آتش زد.

#دکترمحمودجاوید

هفتم اردیبهشت ۱۴۰۲تهران

«حرف‌های نوک زبان»

حرف‌های زیادی داشت. نوک زبانش. به تناسبِ جمع می‌گفت. به مخاطب‌های آشنا و نا‌آشنا. فضای مجازیمتولد شد. جمع‌های حضوری کم‌تن شد. حرف‌ها اما هم‌چنان زیاد بود. نوک زبانش. با تغییر هم‌ساز شد. بهفضای مجازی رفت. حرف‌ها هنوز نوک زبانش بود. بسیار. نوشت. برای‌ مخاطب‌های آشنا‌ و ناآشنا. با نوکزبانش

دکترمحمودجاوید

ششم اردیبهشت ۱۴۰۲

این مطلب را به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *