داستانک «دلبری»
داستانک با کلمات برشی از قصه غافلگیرانه زندگی را تعریف میکند. خیلی کوتاه. داستانک نویس به سنت تاریخزیست بشر، ارزش …
داستانک «مجنون»
داستانک «شولاپوش» در سمت تاریک حیاط شب ایستاده بود. کلاه بر سر کشیده، عصا به دست. صورتش درست دیده نمیشد. …
داستانک «عاشقانه»
جهان داستانک سریع است. زودی با تو قرار میگذارد. کمانچه مینوازد. تو را طرفدار تیم آبی میکند. گاهی هم داستانک …
«در این باغ زیبای تُهی»
امروز بوسههای تو یادم آمد در این باغ زیبای تُهی پشت پنجره امروز لبهای تو یادم آمد لبهای تو قرمز …
داستانک «ماسالا و بیسکویت سفارش دادند»
دست روی جیبش گذاشت. حلقه نامزدی سر جایش بود. به موقع در رستوران حاضر شد. دختر هنوز نیامده بود. پشت …
فیلم افسانه هزار و نهصد، از دیدن پایانش حالم بد میشود
افسانه ۱۹۰۰ برای من فقط یک فیلم نیست. داستان موسیقی است. اما هر بار از دیدن پایانش حالم بد میشود. …
داستانک «شعر با بغض نخوان»
داستانک «هفت جفت کفش آهنی» یک روز، یک جوان، تصویر شاهزاده خانمی را دید.زیبا، هوشربا. در یک نگاه عاشق شد. …