جهان داستانک سریع است. زودی با تو قرار میگذارد. کمانچه مینوازد. تو را طرفدار تیم آبی میکند. گاهی هم داستانک بیرحم میشود. شکر از لبت میگیرد، سیگار میدهد. جیغ میکشد. داستانک است دیگر، با عاشقی شوخی دارد. ناودانها را خشک میخواهد. سینماها را صامت میکند تا صدای دیو سیاه را فقط ببینی.
داستانک «عاشقانه»
زن با صدای گیتار بیدار شد. مرد زیر پنجره باز گیتار مینواخت. اسپانیایی میخواند. عشق من خواهش میکنم از من دور نشو. من لحظهها را میشمارم*. دوش گرفت. لباس پوشید. تم نارنجی. عطرِ بهار نارنج زد. داخل گیلاس آب پرتقال ریخت. پنجره را بست. پرده را کشید. گوشی را برداشت. به تماشای بداههنوازی کیهان کلهر با کمانچه نشست.
دهم آذر ۱۴۰۲– تهران
*جیپسی کینگ، آهنگ آمور میو
.
داستانک «قرار»
گفت میآیم. گوشی را گذاشت.
داخل تقویم نوشت: قرار ۳۶۶.
به درازی پاهای بریدهاش نگاه کرد.
نهم آذر ۱۴۰۲–تهران
.
داستانک «شهرآورد»
تلویزیون مسابقه فوتبال را زنده پخش میکرد. تیم آبی باخت. مرد تنها بود. گیلاس را به سمت تلویزیون پرتاب کرد. قدم زد. سیگار کشید. قدم زد. سیگار کشید. قدم زد. سیگار کشید. صدای قرمزِ خروس*، شبِ ویلا را شکست. مرد به سمت آشپزخانه رفت.
هشتم آذر ۱۴۰۲–تهران
*دفتر شعر قرمزتر از سفید نوشته کیومرث منشیزاده
.
.
داستانک «توریست»
زن لبخندی از نیشکر* داشت. مرد دیابتی بود، لب نزد.
اما، چشمان زن سرشار از شراب بود. نوشید.
بازداشت شد.
هفتم آذر ۱۴۰۲–تهران
*دفتر شعر قرمزتر از سفید نوشته کیومرث منشیزاده
.
داستانک «خلوت»
مرد چراغ اتاق خواب را خاموش کرد. به سمت زن چرخید. گفت عشق وحشی است.* جهان بیعشق بیمعنی است. بیا با هم دایره عشق را پایکوبی کنیم. چشمان زن شعله کشید. مرد سیگارش را به چشمان زن نزدیک کرد.
ششم آذر ۱۴۰۲– تهران
*دفتر شعر قرمزتر از سفید نوشته کیومرث منشیزاده
.
.
داستانک «متعهد»
دید: برکه، بیماهی است. ناودان، بیباران. برج، بدون کبوتر.* قلکهای خانه را شکست. ماهی گرفت. کبوتر خرید. هیچجا باران نیافت. با باقیمانده پولِ قلکها، پیتزا خرید. برای خشکی ناودانها، گریه کرد.
پنجم آذر ۱۴۰۲–تهران
*دفتر شعر قرمزتر از سفید نوشته کیومرث منشیزاده
.
داستانک «تولد»
صدای جیغ شنید.
به دنیا نیامد.
چهارم آذر ۱۴۰۲– تهران
.
داستانک «بلیط فروش»
چشمهای زن پرده سینما بود. سینمای صامت. هزار کولی بر روی آن آواز میخواندند*. مرد نابینا بود. هر شب تمام بلیطهای زن را میخرید، در بازار سیاه میفروخت.
سوم آذر ۱۴۰۲–
*دفتر شعر قرمزتر از سفید نوشته کیومرث منشیزاده
.
داستانک «بازگشت»
مامان جانم زود از این خانه برو. دیو سیاه تندی برمیگردد. مامان دیگر هیچوقت به دیدنم نیا. صدای در آمد. پسرک از لای در زیرزمین به حیاط نگاه کرد. دیو سیاه بود. مامان جان خیلی دوستت دارم. به سرعت از زیر زمین خارج شد. فراموش کرد در فریزر را روی جسد زن ببندد.
دوم آذر ۱۴۰۲–
.
«عاشق پیشه»
زنهای ثروتمند بیوه را که میدید، دل از کف میداد. عاشقی پیشه مرد بود. نمیتوانست محبت هیچ زنی را برای همیشه در دل نگه دارد*. قلبش مانند قهوهخانههای بینراهی بود. لیلا را که دید قصه عوض شد. چشمانش مشکی بود. آسمان شب. عاشقی، زندگی مرد شد. ثروت اندوختهاش را خرج لیلا کرد. خانه، ویلا، ماشین، طلا. با آخرین سکه، لیلا در تاریکی شب رفت. مرد نمیدانست، عاشقی پیشه لیلا بود.
یکم آذر ۱۴۰۲–
*دفتر شعر قرمزتر از سفید نوشته کیومرث منشیزاده
.
3 پاسخ
× تولد ×
نمی خواست با گریه
زندگی را شروع کند
برایش گریستند
تاب نیاورد
گریست
نذر کرده بود پسر شد
پابوس آقا برود
دختر شد
غرق در بوسه اش کرد
=اکمل الاصوات=
کمانچه کلهر
جکرش را ریش کرد
بر سبیل التیام
آواز بی ساز شجریان
نیوشیدن ساز کرد