Dr.Mahmoud Javid

خاطرات

صفحات آلبوم را ورق زد. عروس و داماد به دهانِ هم عسل می‌گذاشتند. دست‌هایی شاد، در پس زمینه دست می‌زدند. خانمی آن بالا، قند می‌سابید. شیرینکام. پسری سوار سه‌چرخه بود. محکم. خدا قوت. دختری پستانک به دهان داشت. زل زده بود توی دوربین. گوگولی مگولی....
پسر با وحشت از خواب پرید. لباس نپوشید. بیرون دوید. مهتاب بود. حوصله ماه بازی نداشت. کوتاه نظران، کتاب‌های طلایی را آتش زده بودند. دورش می رقصیدند. تن تن با میلو قهر بود. مرکب شاهنامه، در آب رنگ می‌باخت. حسن کچل، سیب دوست نداشت. رستم...
بارگذاری بیشتر...