Dr.Mahmoud Javid

وبلاگ

Blog

مطالب اخیر

عزیز بی‌خدمت

پیر روشن ضمیری کاری داشت. بنا به عادت گفتم «در خدمتم» و منتظر ماندم  که بگوید «خدمت از ماست» اما، …

چراغانی آینده

زنگ نذری در خانه پیچید. مادر در را باز کرد. دختر همسایه لبخند زد. «بشقاب شله زرد» در دست هایش …