Dr.Mahmoud Javid

وبلاگ

Blog

مطالب اخیر

«تو را»

پرده‌ها را هر روز باز می‌کنم تا تو را در باغ به خاطر آورم  پرده‌ها را هر شب می‌کشم تا …

«پرده‌ها را محکم بسته بودم»

من که از پگاه تا شامگاه همیشه پرده‌ها را محکم بسته بودم لحظه‌ای غافل شدم  با آفتاب آمدی  از محبت …

پل‌های مدیسن کانتی – عشق روی پل

پیش از شروع بیرون شب می‌رسد. ما میان جمع خانواده، پشت دیوارهای امن خانه، از ناشناخته‌های پنهانِ دل شب نمی‌هراسیم. …

«چه حاصل نیامدی»

و انتظار دیدارت  قد کشیده‌م را خمیده کرد چه حاصل  نیامدی خنده‌های بلندت میان همه پیدا بود  زنگ تفریح توی …

«رُخ پنهان»

گاهی غیب می‌شوم. می‌روم در پیله تنهایی. پشت حصارهای بلند خودْ گَشتی. برای منِ  اغلب گزیده سخن،گزیده خوان، گزیده بین، …

«چهره اندیشه»

من چهره  آدم‌ها را کم‌تر به خاطر می‌سپارم. زیاد پیش می‌آید که یکی می‌پرسد: آن دوست که مکرر یاد کنی، …