Dr.Mahmoud Javid

وبلاگ

Blog

مطالب اخیر

“امضا کرد، بی‌تو هرگز”

نشست کنارش، زیر نور شمع، دست‌هایش را گرفت؛ به همان طراوتِ‌ ساعتها، روزها، سالهای پیش یادش آمد، گویی همین دیروز بود …

فیلم افسانه هزار و نهصد، از دیدن پایانش حالم بد می‌‌شود

افسانه ۱۹۰۰ برای من فقط یک فیلم نیست. داستان موسیقی است. اما هر بار از دیدن پایانش حالم بد میشود. …

کتاب «از سوراخ در»، نیاز نیست از سوراخ در یواشکی نگاه کنید

مهم نیست به چه اسمی بشناسیدش، داستانک، داستان کوتاهِ کوتاه، خرده داستان، داستان مینیمال، داستان برق‌آسا و نظایر آن. مهم است …

کار را از خود دور کنید

تقویم را نگاه کرد. پانزدهم مهر ماه بود. یکسال پیش، در ایستگاه قطار مشهد–تهران با «دنیا» آشنا شد. شب تا صبح، …

چو آفتاب به وقتِ شب

چو آفتاب به وقت بهار تو را زیر باران می خواهم چو آفتاب به وقت تابستان به یادت عرق می …

خفته به وقت عشق

خفته به وقت بهار، به وقت باران، به وقت شکوفه خفته به وقت تابستان، به وقت آفتاب، به وقت تن …