Dr.Mahmoud Javid

عاشقانه‌ها

داستانک‌نویس قدر واژه را می‌داند. صندوقچه کلمات را در جای امن می‌گذارد. با هزار آداب واژه را به دست داستانک می‌‌سپارد. مبادا دیده نشود. بی‌منزلت در داستانک غصه بخورد، آب شود. وقتی از رویا می‌گوید، فقط رویاست. خیالی در کار نیست. داستانک‌های ابرهای بی‌بار و...
داستانک «سوت خمپاره» مادرش جلوی چشمانش آمد. چیزی می‌گفت. نمی‌شنید. خمپاره‌ها در گوش‌هایش سوت می‌کشیدند. خطر مرگ. مرتب خودش را دراز روی زمین می‌انداخت. مادرش هنوز با صدای بی‌صدا دست تکان می‌داد. خشمگین. سوتخمپاره‌ها تمام نمی‌شد. دراز روی زمین می‌افتاد. دست و پا و صورت...
داستانک «قرار» برداشت اول: مرد زودتر سرِ قرار آمد. زن هم همینطور. هر قرار زودتر آمدند. زودتر. زودتر. زودتر…آنقدر که قرارها به همچسبید. برداشت دوم: مرد زودتر گفت دوستت دارم. زن هم همینطور. هر دوستت‌ دارم را زودتر گفتند. زودتر. زودتر. زودتر…آنقدر کهدوستت دارم‌ها به...
داستانک «قایم‌‌باشک بازی» روایت اول: قایم‌باشک بازی را دوست داشت. هر نوبت که چشم می‌گذاشت. چشم‌ها گم می‌شدند. بازی را رها می‌کرد. دنبال چشم‌های تازه می‌گشت. روایت دوم: قایم‌باشک بازی را دوست داشت. هر نوبت که چشم می‌گذاشت. چشم‌ها گم می‌شدند. می‌دانست پشت سر دختر...
«آب‌تنی» مرد پیشنهاد کرد آب‌تنی‌کنند. لخت نشد. از ماهی‌ها خجالت می‌کشید. مرد ماهی‌ها را با تور گرفت. لخت نشد. از آب شرم داشت. مرد آب‌ برکه را خشک کرد. لخت نشد. از خشک تنی متنفر بود. دکترمحمودجاوید شانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۲– تهران «چراغ سبز راهنمایی» به...
«میوه ممنوعه» حوا از سیب گفت. عطر سیب. سرخ. آبدار. لذت گاز زدن. آدم گوش کرد.نگاه. حوا هر روز گفت. آدم هر روز گوشکرد. نگاه. حوا ناامید نشد. شیوه عوض کرد. این‌بار از طعم عشق گفت.  سرخ. با عطر سیب. آبدار. لذت گاز زدن. آدم...
بارگذاری بیشتر...