داستانک «فروشنده»
داستانک گاهی از فربهای خودش شرمگین میشود، رژیم لاغری میگیرد. گاهی هم برای خاموشکردن صداهای مزاحم بیرحم میشود. داستانک دلتنگ شبهای …
داستانک «آزمایشگاه پزشکی»
داستانک روایتی بیقضاوت است. بیجانبداری. داستانی کوتاه کوتاه کوتاه. داستانک بازگویی فشرده از عشق جنگ پیروزی شکست سفر سلامت زیست …
داستانک «روز ازدواج»
داستانک کوتاه است. به کوتاهی فاصله زمین تا آسمان. ادامهدار به جذابی عشق. سر جنگ دارد به وقت بیپناهی. داستانک بزرگی …
داستانک «بوسه در خیابان»
داستانک «آشپزخانه» شنبه. بوی غذا در آشپزخانه بلند نشد. یکشنبه. دوشنبه. سهشنبه. چهارشنبه. پنجشنبه. جمعه. شنبه. هود سوخت. سیویکم شهریور …
داستانک «بدو بیا بدو»
داستانک تغییر فصل را میفهمد. میداند مادر برای یک نوجوان همه ثروت دنیاست. همانطور که آدم برفی برای کودک خردسال …
داستانک «هزار بوسه عاشقانه»
داستانکنویس قدر واژه را میداند. صندوقچه کلمات را در جای امن میگذارد. با هزار آداب واژه را به دست داستانک …
داستانک «بیخوابی»
داستانک گونهای داستان است. بیتوجه به تعریف آن روایت موجز زندگی است. داستانک محدودیت موضوعی ندارد. در آسیاب داستانک از …
داستانک «عاشق فلسفه»
داستانک «نفرین شده» نفرین شده بود. اگر شمعی میافروخت با پایان شمع میمرد. جشنهای تولد بیشمع گرفت. قرارهای عاشقانههم. روزی …
داستانک «چتر سوراخ»
داستانک «چتر سوراخ» چترش پر از سوراخ بود. زیر باران و برف با چتر میرفت. خیس خیس میشد.حاضر نبود چتر …
داستانک «عرق کرد»
داستانک «عرق کرد» دستانش را بالا برد، تا توجه مردم را جلب کند. کسی نگاه نکرد. پاهایش را تکان داد. …