Dr.Mahmoud Javid

داستانک

مطالب اخیر

داستانک «سنگریزه‌ها»

داستانک «مهمانی رسمی» نویسنده بود. پس از چهل سال به یک مهمانی رسمی دعوت شده بود. به ساعت نگاه کرد. …

داستانک «دزد»

داستانک «آینه روی دیوار» در آینه روی دیوار به خودش دست تکان داد. دست آینه تکان نخورد. پشت کرد. خریدهایش …

داستانک «عشق من»

داستانک «سوت خمپاره» مادرش جلوی چشمانش آمد. چیزی می‌گفت. نمی‌شنید. خمپاره‌ها در گوش‌هایش سوت می‌کشیدند. خطر مرگ. مرتب خودش را …

داستانک «قرار»

داستانک «قرار» برداشت اول: مرد زودتر سرِ قرار آمد. زن هم همینطور. هر قرار زودتر آمدند. زودتر. زودتر. زودتر…آنقدر که …

داستانک «ناشتایی سوسیس خورد»

داستانک «تصور کن» یک لحظه عشقی سوزان را به دختری تصور کن. شب‌ها بی‌خواب روزها بی‌تاب. حالا تصور کن، آخرالزماناست. …

داستانک «وسواس»

داستانک «شعر کوچه را خواند» شاخه‌های گل را به دقت انتخاب کرد: رز سرخ، گلایل سفید، آلاله صورتی، میخک پرتقالی. …

داستانک «کباب»

داستانک «چین‌های…» چین‌های پیشانی، چین‌های کنار چشم، چین‌‌های بین دو ابرو، چین‌های گونه، چین‌های گردن و چین‌های شکم پس از …

داستانک «بازنشسته پارک»

داستانک «بخت‌یاری» حادثه‌ها را نشانه بخت‌یاری می‌گرفت. می‌گفت شانسم را برای حوادث مرگبار ذخیره می‌کنم. صبح قرار مهمی داشت. شیک …

داستانک «کفن قرمز»

داستانک «خروپف» خوابش برد. سرش روی شانه مسافر کناری افتاد. خروپف‌ش بلند شد. کناری بیدارش کرد. دقایقی بعد بازخوابید. سرش …

داستانک «روشن کردن سیگار با خورشید»

داستانک «قایم‌‌باشک بازی» روایت اول: قایم‌باشک بازی را دوست داشت. هر نوبت که چشم می‌گذاشت. چشم‌ها گم می‌شدند. بازی را …