داستانک «بوسه»
«بوسه» مجله هنوز گرم بود. صورتش را به آن چسباند. بوسید. پسگردنی. دکترمحمودجاوید دهم خرداد ۱۴۰۲– تهران «آگهی استخدام» شاید …
داستانک «سکوت شب»
«خواب فراموش» دیشب تو را در خواب دیدم. صبح هر چه کردم به خاطرم نیامد. حیفم آمد. خودم را به …
داستانک «چسب ستاره»
«چسب ستاره» ستارهای از آسمان افتاد. نردبان گذاشت. ستاره را وسط آسمان چسباند. در آینه نگاه کرد. ترکهای زبانشداشت زیاد …
داستانک «نکن نزن نخوان»
«سمج» گفت به روشنی زیاد داشت. لبانش را دوختند. سمج بود. با دستها سخن گفت. دستهایش زنجیر کردند. چشمانش پرُ …
داستانک «شیشه»
«تغییر» با واژگان رکیک حال میکرد. منتقدانش را احمق میخواند. اطرافش را با کلمات بوگندو تزیین کرده بود. یک روزبه …
داستانک «عقاب آرام گرفت»
«آبتنی» مرد پیشنهاد کرد آبتنیکنند. لخت نشد. از ماهیها خجالت میکشید. مرد ماهیها را با تور گرفت. لخت نشد. از …
داستانک «مرد روی ریل»
«شرح یک مرگ» کتاب «گزارش یک مرگ اعلام شده مارکز» را نخوانده بود. هیچ کتابی نخوانده بود. فقط پای منابر …
داستانک «عاشق پروانهها»
«میوه ممنوعه» حوا از سیب گفت. عطر سیب. سرخ. آبدار. لذت گاز زدن. آدم گوش کرد.نگاه. حوا هر روز گفت. …
داستانک «پاکت خالی نامه»
«خریدار کاغذ باطله» خریدار کاغذ باطله بود. کتاب و روزنامه خیلی زیاد چاپ میشد. کاسبی رونق داشت. روزگار برگشت. تیراژ …
داستانک «هوادار آبی»
«هوادار آبی» هوادار تیم فوتبال آبی بود. آبی عشق. با هیچ رنگ قرمزی کنار نمیآمد. تیم آبی از رقابتهای بینالمللی …